باران که شدی
شنبه, ۴ دی ۱۳۹۵، ۰۱:۳۷ ق.ظ
ترکخورده، مثل لبهای تشنهی بوسه
امیدوار، مثل قلب عاشق
خونی و خاکی، در حسرت مرهم و باران.
دوستش داشتم.
خودش و حسش و جنسش و حتی عنوانش رو که حسآمیزی دلپذیری داشت و تصویر رو به صدا
گره زده بود.
صدای غیبت باران!
در موزهی هنرهای معاصر تهران!
۹۵/۱۰/۰۴